معنی وضعیت جسمی و روحی
حل جدول
احوال
آسیب جسمی و روحی
تروما
ورزش جسمی و روحی
یوگا
اسیب جسمی و روحی
تروما
اسیب جسمی یا روحی
تروما
لغت نامه دهخدا
وضعیت. [وَ عی ی َ] (از ع، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین). || موقع. موقعیت: وضعیت اجتماعی، وضعیت سیاسی. توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست. (از یادداشتهای قزوینی).
روحی
روحی. (اِخ) یازری خراسانی. رجوع به روحی یازری شود.
روحی. [رَ] (اِخ) عبداﷲبن محمدبن سنان بن سعد سعدی روحی بصری. قضاء دینور داشت و متهم به وضع حدیث بود. سبب شهرت او به روحی، این است که وی روایت بسیاری از روح بن قاسم نقل میکرد. از معلی بن اسد و ابی الولید طیالسی روایت کرد، و محمدبن محمد سلیمان یاغندی و ابوعبداﷲ محاملی و دیگران ازاو روایت دارند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 1).
فرهنگ عمید
[مقابلِ روحی] بدنی،
[قدیمی، مجاز] کسی که بیشتر به امور جسمانی توجه دارد و از معنا و حقیقت غافل است،
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) طرز استقرار، موقع موقعیت وضعیت اجتماعی وضعیت سیاسی: ((لازم است وضعیت هرج و مرج کنونی مالیه. . . محوگشته. . . )) توضیح این کلمه را فارسی زبانان از ((وضع)) عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند و غلط نیست. (اسم) آنچه ازچیزی کم کنند و فرو افکنند، بهای کم کرده، فهرست یا صورت مالیاتی.
واژه پیشنهادی
عربی به فارسی
روحی , روانی , ذهنی , واسطه , پدیده روحی , روحانی , معنوی , غیر مادی , بطور روحانی
فارسی به عربی
جوهری، داخل، روحی، عقلی
معادل ابجد
1629